باشگاه ورزش رزمی علیه فرهنگ ماچو

2019-04-24 | Nelli Shirazi padlock

KRÖNIKA/SPORT

نلی شیرازی از فعالین جنبش زنان و ضد راسیستی ساکن استکهلم درباره‌ی باشگاه بوکس تایلندی‌ای در یکی از حومه های خارجی نشین شهر استکهلم می‌نویسد. باشگاهی که در آن انسان مقدم است. این مقاله که به تازه گی در فمینیست پرسپکتیو به زبان سوئدی منتشر شد توسط کتایون کشاورزی به فارسی ترجمه شده است.

Krönikan Tullinge Muay Thai slår sönder machokulturen i Botkyrka, på persiska språket.

Översättning: Katayoun Keshavarzi.

خشونت مردان علیه زنان مشکلی عظیم در عرصه‌ی سلامت عمومی و امنیت جهانی‌ست که امروزه با شروع جنبش «می تو» با شدت بیشتری مورد بحث قرار می‌گیرد. هشتگ می تو در سال ۲۰۰۶ توسط فعال سیاه‌پوست حقوق زنان، «تارانا براک»، که می‌خواست خشونت جنسی مناطق مسکونی آسیب‌پذیر ایالات متحده را برجسته کند، به راه افتاد. در سوئد بحث خشونت بار دیگر در نتیجه‌ی یک سری رویدادها قوت گرفت. برای مثال مستند تلویزیون سوئد درباره‌ی «یوسفین نیلسون» بازیگر تاتر که مورد خشونت قرار گرفته و در اثر عواقب آن درگذشته بود، افشاگری روزنامه‌ی داگنس نیهتر درباره‌ی ماموران نیروی انتظامی‌ که زن باردار سیاه‌پوستی را در متروی شهر استکهلم مورد ضرب و شتم قرار دادند و قتل «میریام بیتل» در تایلند، «آنی اندرسون سیگوردون» در منطقه‌ی «سولنا» و «مرضیه امیری» در استکهلم...

چند روز پیش خانم «لیندا وسترلوند اسنکر» از حزب چپ، پس از درخواست عمومی از مردان برای پذیرفتن مسئولیت جمعی و توقف خشونت علیه زنان، مورد تنفر و تهدید گسترده در رسانه‌های اجتماعی قرار گرفت. پس من حالا می‌خواهم دو مرد را که روزانه برای جامعه‌ای بدون فرهنگ ماچو، جنایت سازمان‌دهی شده و خشونت تلاش می‌کنند، گرامی بدارم: برادران دوقلو، «امیل» و «یوهان بیارنستاد» در باشگاه تولینگه موای تای واقع در کمون بوتشیرکا در حومه‌ی استکهلم.

سابقه‌ی من در هنرهای رزمی برمی‌گشت به کاراته کیوکوشین، اما تصمیم گرفتم سبکم را عوض کنم و سال گذشته گذرم به باشگاه «تولینگه موای تای» افتاد. تصمیمی ساده نبود چرا که بوکس تایلندی مدتها خوش‌نام نبود و عمدتاً توسط مردان جوان خلافکار استفاده شده بود. وقتی وارد وبسایت باشگاه شدم و تاریخچه، ارزش‌های حاکم و اهدافشان را برای درهم شکستن فرهنگ ماچو خواندم، احساس کردم استحقاق این را دارند که شانسی بهشان بدهم.


از بین بردن پیش‌فرض‌ها

بیش از یک سوم اعضای کلوب زن بودند و چند گروه زنان وجود داشت که به زنان در سنین مختلف این امکان را می‌داد که جدا از مردان ورزش کنند. در مراسم شام کریسمس سال ۲۰۱۸، مربی دختران، «انّیکا سِلفبلوم»، مدال بهترین رهبر باشگاه را دریافت کرد. من خود گروه مختلط جنسیتی را انتخاب کردم، چرا که در گروه‌های با تنوع بیشتر، احساس امنیت بیشتری دارم. وقتی آنجا بودم، نه تنها رفتار مربیان تیم امیل و یوهان بیارنستاد با من فروتنانه و محترمانه بود، که رفتار دیگر مربیان و همکلاسی‌ها هم اینگونه بود.

با این حال، با توجه به تجربیات متعدد گذشته‌ام از اهانت جنسی آمیخته با عناصر نژادپرستانه به بیش از اینها احتیاج داشتم که بتوانم به کسی دیگر اعتماد کنم. هر دفعه که در رختکن بودم به ضربه‌ای در قفسه‌ی سینه می‌مانست و تمام ماه اول را زیر دوش گریه کردم تا کسی نبیند چطور اشک‌ها بر گونه‌هایم می‌ریزند. آنجا شنیدم که چند تا از همکلاسی‌ها راجع به این حرف می‌زدند که مربیان اصلی در برابر مردانی که زنان را مورد آزار جنسی قرار می‌دهند سخت‌گیرند، چه این مردان مربی باشند، چه اعضاء.

دختری نوجوان برایم تعریف کرد که بر مشکل اختلال تغذیه غلبه کرده و بوکس تایلندی باعث می‌شود بیماری‌اش عود نکند. در گروه اعضای فیس‌بوک باشگاه، مربیان بحث‌های رقابتی درباره‌ی ورزش و وزن را ممنوع کردند. در جلسه‌ی سالانه مردی را دیدم که سرش را روی پای یکی از مربیان اصلی گذاشت و چون عضو خانواده مورد محبت او قرار گرفت و این درست برخلاف کلیشه‌ی «مردان ماچو در بوکس تایلندی» بود. پیش‌فرض‌های من به آرامی از بین رفت.

چند ماه بعد، چند تا از دوستانم که پناهجوی تنها‌آمده‌ بودند خودکشی کردند. خود را با تحصیلاتم در برنامه‌ی آموزشی معلمی دانشگاه استکهلم مشغول کردم. رفتن به تمرین‌ها را متوقف کردم و بیش‌ از پیش در افسردگی فرو رفتم. ناگهان ویدئوکلیپی از امیل گرفتم، که می‌خواست بداند حالم چطور است و تشویقم کند که برگردم. پس از یک دوره امتحان سخت، خودم را جمع کردم و رفتم بوکس تایلندی، آنجا که یوهان متوجه غیبت من شده بود، با اینکه هیچ وقت در باشگاه جای سوزن انداختن نیست.

وقتی امیل و من درباره‌ی کارشان برای برابری و برابری جنسیتی وارد گفتگو شدیم، خیلی دلشوره داشتم. با خود فکر کردم «وای، حتما می‌دونه که من در گذشته کاندید حزب ابتکار فمنیستی‌ بودم! آیا بخاطر اینکه من زنی با ریشه‌ی خارجی‌ و مشغول فعالیت‌ در امور پناهندگانم با من رفتار بدی خواهد داشت؟» و عرق سردی بر بدنم نشست. چند دقیقه از گفتگویمان گذشته بود که ترسم ریخته و به شدت کنجکاو شده بودم که این برادران دوقلو چطور به جهان هنرهای رزمی راه پیدا کرده‌اند.


امیل و یوهان بیارنستاد


جایگزینی سالم

امیل و یوهان بیارنستاد دو پسر معمولی از حومه‌ی شهر استکهلم بودند که در نوجوانی دچار لغزش و مرتکب بزهکاری شدند. وقتی در سن بیست سالگی شروع به تمرین بوکس تایلندی کردند، هنوز این ورزش توسط مردان خلافکار انجام می‌شد. با این وجود آنها شانس این را داشتند که راه خود را در باشگاهی «موجه» در مرکز شهر استکهلم شروع کنند. مطمئناً آنجا هم افرادی مجرم حضور داشتند، اما فرصت عرض اندام نمی‌یافتند.

تمرکز بر این بود که اعضاء از لحاظ فیزیکی و ذهنی انسان بار بیایند، و این خود مانع پرداختن به حماقت‌های دیگر می‌شد. مدیریت جدی باشگاه و همبستگی تنگاتنگ میان افراد باعث شد که اعتماد به نفس آنها و جوانان دیگری که به دلایل مختلف در شرایط پیچیده‌ای قرار گرفته بودند، تقویت شود. در نهایت نه تنها صورت خشنی که برای خود ساخته بودند، که خلافکاری را هم کنار گذاشتند. و کسی که خود در چنین محافلی بوده می‌داند که خروج از یک باند همراه با احساس عدم امنیت و در معرض تهدید دائمی خشونت قرار گرفتن است.

پس از شش سال بوکس سنتی و بوکس تایلندی، در سال ۲۰۰۷، دیگر امیل و یوهان توان آن را یافته بودند که باشگاه خود، تولینگه موای تای را راه بیندازند. هدف در هم شکستن فرهنگ ماچو در بوکس تایلندی بود و ارائه‌ی جایگزینی سالم برای خشونت گروهی، اعتیاد و سوءمصرف مواد مخدر و خلافکاری.

فلسفه‌شان شادی، همبستگی و تمرین سخت بود. لازم نبود هیچ کسی خود را باارزش‌ یا ‌بی‌ارزش‌تر بداند – با هر سابقه‌ای که داشت! جای هر چیزی که درباره‌ی عشق به ورزش نبود بیرون از باشگاه بود. شش ماه نگذشته بود که مجبور به نقل مکان به مکان فعلی شدند، با اینکه کرایه با توجه به وضع مالی‌شان بسیار بالا بود. برای اینکه ورشکست نشوند مجبور شدند سه یا چهار شغل اضافه، به جز کار تمام وقت در باشگاه داشته باشند. امیل یک نوزاد هم برای مراقبت داشت.


در راه درست

در حال حاضر باشگاه تولینگه بیش از ۷۰۰ عضو دارد. سه تن از اعضاء باشگاه، «انتون خُکویست»، «یوناتان لارشن» و «ماتیاس یوهانسون»، مدال طلای قهرمانی سوئد را در رده‌های سنی و وزنی مختلف برده‌اند. این بدان معنی‌ست که ما در حال حاضر سه عضو در تیم ملی داریم و تابستان در رقابت بین‌المللی در بانکوک قرار خواهیم گرفت. مسلماً سود برای ما مهم است، اما همانطور که امیل و یوهان در ماه مارس سال جاری در روزنامه محلی «بوتشیرکا دیرکت» گفتند: «در باشگاه‌های ما مهم‌ترین مسأله انسان است.»

به عنوان زنی نسبتاً جوان از حومه‌ی شهر با پدر و مادری از ایران، و مبتلا به عارضه بیش فعالی، از توانایی مربیان اصلی‌ام برای متحد کردن افرادی با سوابق و پس‌زمینه‌های مختلف شگفت‌زده‌ام. آنها افراد کاملی نیستند و کار برابری و برابری جنسیتی باشگاه تولینگه هنوز کامل نشده است، اما در یک چیز تردیدی نیست: بدون این باشگاه تعداد زیادی از پسران حومه‌ی کمون بوتشیرکا مشکلات خود را در خیابان خالی می‌کردند، در حالیکه دختران حومه با اختلال تغذیه و آسیب به خود، مشکلات را به درون می‌ریختند.

شما که خود را مرد می‌دانید – و در عین حال زنان را مورد نفرت، تهدید، آزار و اذیت، ضرب و شتم، تجاوز و قتل قرار می‌دهید – شما می‌توانید از امیل و یوهان بسیار بیاموزید.

Verktyg


Skriv ut

Kommentarer

Du måste vara inloggad för att kunna lämna en kommentar.

annons: